آستان سروری
09 تیر 1395 توسط جاوداني
دلا! به وادی جنون دگر سفر نمی کنی زکوچه باغ شب روان دگر گذر نمی کنی
خبر نداری از سوار یکه تاز جاده ها دگر نمی روی پی اش شبانه باپیاده ها
مگر ندیده ای که شب به شوق او سحر شود وحال خوب سیرتان به نام او دگر شود
مگر به جز سرای او پناه دیگری بود ویا جز آستان او مقام سروری بود
بگو خدا به نام تو سجود می کنم کنون سپس به عشق حجتت روم به وادی جنون!
شعرازالهه جاودانی